به گزارش «فرهیختگان»، در اوج کارزار فشار حداکثری و در فاصله حدودا 90 روزه تا فرارسیدن اکتبر و اولین بند غروب توافق هستهای، آمریکاییها موج جدیدی از فشار به ایران را آغاز کردهاند؛ موجی که حالا بیشتر بر توافق نصفهونیمه ایران با چین متمرکز شده و تلاشهای زیادی صورت گرفته تا این توافق نهایی نشود. شاید بپرسید این توافق چه ربطی به ماجرای تحریمهای تسلیحاتی ایران دارد؟ پاسخ ساده است، آمریکا هیچگونه رابطهای میان ایران و چین را نمیپذیرد، چه آنکه این رابطه اقتصادی باشد و موجب خلاصی ایران از فشار حداکثری و چه آنکه سیاسی و حقوقی باشد برای حمایت چین از ایران در مجامع بینالمللی چون سازمان ملل و جلوگیری از تمدید تحریمهای تسلیحاتی. در اینخصوص روز گذشته مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا در گفتوگویی با فاکسنیوز، توافق ایران و چین را تهدیدی برای خاورمیانه دانست و خواهان ایجاد اجماعی برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران پیش از فرارسیدن ماه اکتبر شد. علاوهبر او، مایکل سینگ، دبیر ارشد پیشین امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی آمریکا نیز به نیویورکتایمز گفت که همزمان آمریکا باید با افزایش هزینهها، توافق ۲۵ساله ایران و چین را در حد حرف نگه دارد. علاوهبر این اظهارنظرها، چندیپیش برایان هوک، مسئول گروه اقدام ایران در وزارت امور خارجه آمریکا هم در سفری دورهای به برخی کشورهای منطقه تلاش کرد آنها را در مسیر تلاش برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران همراه کند.
برایان هوک و دیگر مقامات آمریکایی تلاش میکنند رفع تحریمهای تسلیحاتی ایران را مساوی نابودی کشورهای عربی توصیف کرده و در این مسیر همکاری ایران با چین را هم زمینهساز افزایش توانمندیهای تسلیحاتی ایران عنوان کنند. در این دستورکار افزایش رعب و وحشت محور اصلی رایزنیها و تلاشهای آمریکا در کشورهای عربی است و امید به فعال شدن آنها علیه ایران هدف نهایی. برای بررسی بیشتر این موضوع با عبدالرضا فرجیراد، استاد ژئوپولیتیک و سفیر سابق ایران در نروژ و مجارستان به گفتوگو نشستیم و برنامه آمریکاییها در منطقه را بررسی کردیم. مشروح این گفتوگو در ادامه از نظر میگذرد.
آمریکاییها چه دموکرات و چه جمهوریخواه تصمیم به مقابله همهجانبه با چین دارند مایک پمپئو توافق ایران و چین را تهدیدی برای خاورمیانه دانست. ازطرفی شاهد رایزنیهای مقامات این کشور ازجمله برایان هوک با کشورهای منطقه هم هستیم. تحلیل شما در اینخصوص چیست و راهبرد آمریکا در منطقه را چگونه توصیف میکنید؟
آمریکاییها هیچ فکر نمیکردند اتفاقی مثل مساله توافق 25ساله میان ایران و چین رخ دهد و با طرح این مساله درحدود یکماه قبل یکباره شوکه شدند. علت چیست و چرا شوکه شدند؟ ببینید در آمریکا، چه دموکرات بر سر کار باشد و چه جمهوریخواه، این بنا و تصمیم شکل گرفته و قطعی شده که از این به بعد با چین بجنگند، البته منظورم از جنگ، جنگ گرم نیست، بلکه منظور این است که آمریکا تصمیم گرفته هرجایی که ممکن است، موانعی برای فعالیت چین ایجاد کند. میبینید که آنها مدام با متحدانشان صحبت میکنند تا چینیها به آنها نزدیک نشوند، با اروپای شرقی، اروپای لاتین و اعراب صحبت میکنند.
هدف بعدی یا هدف دومشان پس از تلاش برای جلوگیری از ایجاد رابطه میان چین با متحدان آمریکا، این است که بتوانند بهتدریج مسیر انرژی از مبدا خلیجفارس به مقصد چین را تحتکنترل دربیاورند، به ایندلیل که چین نتواند به انرژی آزاد و آسان دسترسی پیدا کند. آمریکا امیدوار است از این مسیر رشد چین کاهش یابد. البته شرایط ماههای اخیر هم مزیدبر علت شده، چراکه نظرات کارشناسی تخمین میزند که ماجرای کرونا آمریکا را تا 10سال ازنظر اقتصادی با رکود مواجه میکند.
باتوجه به این بحث میتوان گفت توافق ایران و چین یکباره تمام تفکرات آمریکاییها را بههم ریخته است. از یکسو میبینند آن مانعی که میخواستند مقابل چینیها بگذارند تا مسیر انتقال انرژی به این کشور مسدود شود در این قرارداد آمده است و قرار شده ایران آن را تامین کند، از سوی دیگر قرار شده چین به ایران کمک کند که ایران توسعه یابد و تکنولوژی بهدست بیاورد که این هم از بینبرنده تلاش آمریکا طی دوسال اخیر است، ضمن آنکه در این توافق برنامههای دفاعی هم گنجانده شده است؛ یعنی ایران میتواند همان قدرت و نفوذی را که در خاورمیانه و حوزه پیرامونی دارد، حفظ کند. بنابراین تمام برنامههای آمریکا چه در رابطه با چین و چه در رابطه با ایران با این توافقی که هنوز هم نهایی نشده، یعنی مراحل آخر آن به اجرا درنیامده و امضا نشده، بههم ریخته است، لذا فعال شدهاند و مصاحبه میکنند و کشورهای دیگر را تحریک میکنند.
آمریکا تلاش میکند امارات را جایگزین ایران کند برنامه آمریکا بهطور مشخص در امارات چیست؟
چین با امارات روابط نزدیک و پرحجمی دارد. حدود 30 میلیارد دلار در سال رابطه تجاری و اقتصادی این دو کشور است که خب رقم بالایی است. درواقع باید گفت توان امارات در بین کشورهای عربی حوزه خلیجفارس توان بالایی است، لذا بهنظر من، آمریکاییها میخواهند میانبر بزنند که اماراتیها وارد مذاکره با چین شوند تا آن کاری که چین میخواهد با ایران انجام دهد با امارات جلو ببرد و توافق 25ساله با ایران بههم بخورد.
البته احتمالا بعدا نیتشان این است که پس از عقبنشینی چین از توافق با ایران، به اماراتیها بگویند بهتدریج چین را رها کنید. از اینرو بهنظرم آمریکاییها میخواهند به چین کلک بزنند.
بحث آخر در این زمینه هم که بهنظر میرسد از اهداف سفرهای منطقهای افرادی چون برایان هوک باشد، این است که آمریکا میخواهد با ایجاد یک هماهنگی میان کشورهای عربی، بهواسطه آنها به چین فشار سیاسی وارد کند تا پکن از امضا و اجرای توافق با ایران منصرف شود و البته در ماههای آینده هم به حمایت از ایران نپردازد.
اعراب و رژیم صهیونیستی به چین فشار میآورند تا همکاری با ایران را متوقف کند بالاخره آمریکا تحت یک شرایط خاصی است؛ چندماه به انتخابات بیشتر باقی نمانده است، امکان توفیق آنها در این چندماه چقدر است؟
عربها نگران این مساله هستند و لذا بهنظر من فعال خواهند شد و با آمریکا همراهی میکنند. برخی کشورهای عربی برنامه درازمدتی برای همکاری با چین تعریف کردهاند، لذا قطعا اعراب در همان قالب فعالیتهای خود را با چین افزایش میدهند و ازسوی دیگر کار سیاسی میکنند تا درکنار فعالیتهای اقتصادی، به چین فشار وارد کنند.
بهعبارت دیگر ممکن است برخی قراردادهایشان را کند کنند تا چینیها متوجه شوند اگر بخواهند با ایران کار کنند نمیتوانند با اعراب به همکاری بپردازند. در این سهماه باقیمانده قطعا فعالیتهای پمپئو، برایان هوک و کاخسفید و تبلیغات آنها در این رابطه افزایش مییابد و متحدان آمریکا فعالیت گستردهتری پیدا میکنند، بهویژه صهیونیستها هم که رابطه بدی با چینیها ندارند، آنها را فعال میکنند.
یعنی چینیها به این مسائل واقف نیستند؟
من فکر میکنم چینیها این بررسیها را کردهاند و میدانند آمریکا از این به بعد آنها را رها نخواهد کرد. آنها میدانند چالش با آمریکا کوتاهمدت نیست، حتی میانمدت نیست. میدانند آمریکا یک برنامه درازمدت برای مواجهه با چین دارد و نمیخواهد اجازه دهد چین فعالمایشاء در منطقه شود. علاوهبر غرب آسیا، در شرق دور، در دریای جنوبی چین هم آمریکا فعال شده و برای مثال ویتنام را تحریک کرده تا در قضیه درگیری دریای جنوبی چین به نفع آمریکا موضعگیری کند.
مشکل از سیاستهای ماست چینیها همیشه محافظهکارانه رفتار کردهاند. باتوجه به جنگی که اشاره کردید، ممکن است تحت شرایطی از توافق با ایران کوتاه بیایند؟
در این زمینه مشکل از خود ما است. ایران بهصورت یکپارچه درباره یک استراتژی برنامهریزی نمیکند. چینیها اگر مطمئن شوند ایران پایکار است و در داخل این مساله بهصورت هماهنگ بین دستگاههای مختلف انجام شود و مردم بهخوبی توجیه شوند، میمانند و توافقات را اجرایی میکنند.
اما خب فعلا در این امر مردم بهخوبی توجیه نمیشوند و حتی روشنفکران ما هم مقالاتی مینویسند و اقتصاد چینی را بهضرر ایران میخوانند، درصورتیکه اصلا بحث این نیست که ایران صرفا با چین کار کند. ایران یک کشور وسیع است که ظرفیتهای بالایی دارد و میتواند با بسیاری از کشورها قراردادهای بلندمدت داشته باشد.
چین با دهها کشور دنیا کار میکند و بعد از انجام قراردادهای بلندمدت مثلا وقتی بعد از پنج سال به هرکدام از این کشورها که میرویم، میبینید آن کشورها زیرورو شدهاند.
الان پاکستانیها قراردادی بلندمدت و استراتژیک 46 میلیارد دلاری با چین دارند و تلاش میکنند تمام کشور را بهواسطه آن توسعه دهند. آنجا چینیها فعال شدهاند، راهآهن و تونل در مسیرها و کوههای صعبالعبور احداث میکنند و از این طریق میخواهند غرب چین را به اقیانوس هند وصل کنند. چین نان خود را میخورد و پاکستان که کشوری فقیر است از این امر سود خود را میبرد، لذا همه باید به این مسائل دقت کنند. اینها در دنیای امروز امور مرسومی است، علاوهبر اینکه در خیلی زمینهها چینیها از اروپا و آمریکا جلوتر هستند. چینیها نظم بسیار خوبی دارند و این نظم را میتوانند به ما منتقل کنند. مهندسان و تکنسینهای ما میتوانند از فناوریهای آنها استفاده کنند و تکنولوژی را درجهت استقلال مملکت بهکار گیرند. خب برخی منتقدانه میگویند که چرا چین؟ خب اگر چین نباشد، پس کدام کشور را جایگزین کنیم؟ روسیه این توان و تکنولوژی و سرمایه را ندارد. با اروپا هم ما آماده همکاری هستیم ولی آنها نمیخواهند کار استراتژیک و طولانیمدت با ما داشته باشند.
با کمک چینیها باید شهرهای جدیدی در شرق وجنوب کشور ایجاد کنیم
بهعنوان آخرین نکته میخواهم بحث مهمی را درخصوص توسعه کشور مطرح کنم. ببینید، نیمی از کشور ما، یعنی مناطقی در شرق و جنوب، همچنان توسعهنیافته هستند، باوجود اینکه ظرفیتهای بالایی دارند. این مناطق وضعیتی دقیقا مشابه اکثر کشورهای منطقه دارند؛ یعنی بیابانی هستند، ولی خب برعکس این کشورها که از بیابان بهنحو احسن استفاده میکنند، ما استفاده لازم را از این مناطق نمیبریم. برای مثال میگویم که آیا امارات غیر از بیایان و کویر چیست؟ اما ظرف مدت چندسال همین بیابان و کویر را تغییر جدی دادهاند. خب چرا ما نتوانیم این کار را انجام دهیم؟ باید بخشی از جمعیت عظیم کشور را بهسمت شهرهای جدیدی در سواحل جنوب و مناطق شرق کشور هدایت کنیم. با ایجاد شهرهای جدید و کسبوکارهای جدید انگیزه حضور به مردم بدهیم؛ همانند 50 سال پیش کشور امارات. درکنار آن، برای توسعه این مناطق باید قراردادهای بلندمدتی مثلا 25ساله با کشورهای دیگر اعماز کشورهای همسایه ببندیم. ترکیه ظرفیت بالایی دارد. حتی اگر کشورهای اروپایی آمادگی همکاری دارند، با آنها قرارداد ببندیم.
من از روشنفکران منتقد میپرسم این کشور باید چطور توسعه بیابد؟ چطور 6 میلیون دانشجوی ما میتوانند صاحب شغل شوند؟ روشنفکرانی که انتقاد میکنند، باید این را پاسخ دهند که این مملکت چطور توسعه یابد؟ چطور باید فناوری در این کشور بیاید؟
نهایتا اینکه معتقدم مشکل دیگر این است که ما در کشورمان چینشناس کم داریم؛ یعنی کسانی که در چین میدانی کار کردند و میدانند چین چقدر توسعه یافته است و چقدر به فناوری پیشرفته دسترسی دارد. ما هرچه بخواهیم چین دارد. برخی در روزنامهها نوشتهاند تکنولوژی نفت و گاز چین ضعیف است. من این را قبول دارم، ولی اینها پیمانکاری میدهند؛ مثلا اگر توانمندی ویژهای در توسعه یکی از فازهای پارسجنوبی نداشته باشند یا ضعیف باشند، از نروژ کمک میگیرند؛ چیزی که در دنیا مرسوم است.
* نویسنده: علی جمشیدی، دبیرگروه سیاسی